Sunday, April 8, 2012

hedieh-tehrani-images-part3










هدیه تهرانی در فیلم سینمایی شوکران

آقای بهروز افعمی کارگردان این فیلم، فیلمنامه ی شوکران را از خانم مینو فرشچی به صورتی رسمی دزدید، یعنی به ثمن بخس از او خریداری کرد و نام خودش را به عنوان فیمنامه نویس این  فیلم ثبت کرد و به جای دادن درصد و امتیاز به این خانم ساده دل ساده لوح، یک پول ثابت داد. و در مجلس ششم هم صندلی برای خود گرفت در آن مجلس دزدان و جارکشان حکومت دیکتاتوری اسلامی ایران. اما از این ها که بگذریم دزدیدن ذهن، اندیشه و افکار دیگران و برچسب زدن آن اندیشه ها با نام خود، کار زشتی است ، مثلا خواست بگوید روشنفکره. یک خورده آب روغنش قاطی می کند جلوی طالبان ایران می ایستند، فکر می کنند به جمع روشنفکران پیوسته اند. نه خیر، روشنفکر که با دو سه تا جمله ی قلمبه سلمبه که از اندیشه ی یک مبتکر گوشه نشین اجتماع گرفته شده است، که روشنفکر نیست. نمونه اش غلی شریعتی است که او هم دزد اندیشه بود . بیش ازیک طوطی نبود. علی شریعتی یک مترجم بیشتر نبود که از جهل مردم زمان خود بهره برداری کرد و همه ی کتاب هایی را که  یک فیلسوف غربی نوشته بود را به فارسی ترجمه کرد و چون ایران بی در و پیکر بود و هست، و کپی رایت نداشت و ندارد، به عنوان مؤلف بر سر زبان ها افتاد. علی شریعتی و افرادی مانند او - ( از جمله امام دروغین سیزدهم و جلاد جوانان ایران در جنگ تحمیلی تشویقی ایران و عراق که می شد خیلی زودتر تمام شود، اما برای افتخار شدن در نظام توتالیتر چند سال بیشتر جوانان ساده لوح را به کشتن دادند یعنی مستر خ بپوسد قبرش و نابودشود نسلش ) - و پیامبران دروغین دیگر، یک کلاهبردار و شیاد سیاسی است. این یارو یک جمله معروف هم داره که می گوید مگر می شود کسی سیگار نکشد و فکر کند. اما متاسفانه این جملات به سان جملات مجانی شدن آب و برق و آوردن نفت بر سر سفره ها، یک دروغ بزرگ سیاسی است تا مردم هیجان زده و ساده لوح و بی خبر را با خود همسو کند. بهروز افهمی هم یک شیاد سیاسی است که فیلمنامه شوکران را دزدید
 

Thursday, April 5, 2012

Hedieh Tehrani Images - Part2










 
 






 


  


فیلم سینمایی پارتی

عکس های که می بینید، منتخبی از عکس های فیلم سینمایی پارتی است که در یک کتاب فیلمنامه در ایران به چاپ رسیده بود. این عکس ها چند سال پیش در یک بلاگفای سینمایی ایران بود که طبق آخرین خبرها صاحبش زندانی سیاسی شده است و شکنجه می شود. انتشاراتی که این کتاب را چاپ کرده بود نیز ورشکست شده است، البته اگر هم ورشکست نمی شد، حتما توقیف می شد. فیلمی در باره آزادی بیان و زندانیان سیاسی که هدیه تهرانی در سال 1379 از جشنواره پیونگ یانگ کره شمالی
هدیه تهرانی جایزه بهترین بازیگر زن را از کره شمالی در سال 2001 به طور غیابی گرفت، یعنی خودش به کره شمالی نرفت، یعنی هر کس باشد می ترسد به کره شمالی برود، مردان کره شمالی هم عصای تیز دارند و هم چشمان هیز. هاهاها هوهوهوهو چنگ چون کون چانه چون رون

 اگر به شما بگویند برنده ی یک آپارتمان شده اید خوشحال می شوید، اما اگر بگویند سه تا آپارتمان در کره شمالی گرفته اید، ایا باز هم خوشحال می شوید؟ 
شاید کره شمالی می خواست با این جایزه کله ی سیاستمداران وقت ایران که پیشنهاد سال گفتگوی تمدن ها را دادند، خر کنند و دلشان را به دست آورند، مثل نتایج فوتبال که بده بستان های سیاسی و اقتصادی شرکت های حاضر در بازار بورس هستند. و یا جیره خور باشگاه های شرط بندی و قمار. اما هر آنچه هست پنهان است و  پویندگان حقیقت کم
 
کره شمالی دیکتاتورترین رژیم هزاره سوم میلادی است و گرفتن یک جایزه برای همچین فیلمی آن هم به یک زن جای بسی تعجب دارد، احتمالا کره شمالی هرگاه به آذوقه و فراورده های غذایی نیاز دارد، درهای خود را برای شش ماه به روی جهان می گشاید و ادعای پذیرش دستور کشورهای دموکراتیک یا بی خیال جهان را می کند و دوباره که خرش از پل چوبی گذشت، با یک بهانه واهی درها را می بندد، اما پرسش این است که کشورهای قدرتمند و ایکس به اضافه ی ایگرگ چرا از این تکرار رژیم های دیکتاتور درس نمی گیرند، آیا باید دویست نفر بیشتر کشته شوند و سیصد نفر بیشتر به خاطر گفتن یک جمله به زندان بروند تا آرایش تهاجمی به خود بگیرند یا دلیل دیگری دارد که کمیته سیصد دوست دارد ؟

 البته در آن هنگام کره شمالی و کره جنوبی داشتند با هم متحد می شدند و یادم می آید یک دختر کره جنوبی یک شاخه گل قرمز به یک پسر کره شمالی تقدیم فرمود که به شش ماه نکشید گل پرپر شد و اوضاع قاراشمیش شد و دوباره بت سلطنت رییس جمهور جنایتکار و روح و روانکش کره شمالی بانگ گوشه گیری و انزوا سر داد. با آرزوی نابودی دیوار چین که چینی ها اولین قومی بودند که دیکتاتوری را در دنیا پدید آوردند و الگوی انزوا و دیکتاتوری را در جهان ساختند. نابود باد چین و چینی و اقتصاد چینی و روش حکومت چینی و بشکند هر چه کاسه و ظرف چینی. حالا می پرسید کره شمالی چه ربطی به چین دارد؟ چون که صد آید نود هم پیش ماست


Wednesday, April 4, 2012

Hedieh Tehrani Images - Part1


هدیه تهرانی متولد چهارم تیر ماه هزار و سیصد و پنجاه و یک در شهرک اکباتان در شهر تهران پایتخت ایران 
بازیگر لوند و زیبای سینمای ایران ، لوند به فتح لام و واو، یعنی دلربا و در زبان لات های کوچه بازار گوگولی
 لات یعنی انسان بی چیز، لات و لوت مرکب اتباعی است، البته آن مداح عربده کش و گناهکاری که گفت من لاتم، جزو این لات های با مرامی که من دارم توضیحش را می دهم نیست، هرکس ادعای لاتی دارد که لات نیست، همان مداح عربده کشی که کنار میمون در روزی که میمون غلط کرد گفت این جماعت خس و خاشاک اندایستاده بود را عرض می کنم، آن لات عربده کش و چماق به دست حقوق میلیونی می گیرد و از سازمان های افقی مانند بسیج پول یا مفت می گیرد، در حالی که لات های واقعی هر آنچه ته جیبشان است را به گرسنگان می دهند و در اوج بی پولی مرام می گذارند و بی ادعا هستند و طرف ستمگر را به خاطر دنیای کثیف جند ساله نمی گیرند، بله لات داریم تا لات، مداحان غلط می کنند نام مقدس امام حسین را بر زبانشان جایر می کنند، دهن مداحان را باید گل گرفت که برای بقای حکومت یک ستمگر از نام های مقدس خدا و پیغمبر و امام آواز شور و دشتی می سازند و اشک مردم را با پول رژیم توتالیتر اسلامی عوض می کنند،

نامزد کردی داشت که حدس می زنم به نصف علت فیلم  سینمایی غریبانه با او نامزد کرد، اما شوربختانه از چشم بد مردم زمانه به هم خورد و به ازدواج نرسید


نقاشی  هدیه تهرانی در فیلم سیاوش 



















   

 هدیه تهرانی برنده جشن سینمایی حافظ

دنیای تصویر هرساله جشن سینمایی حافظ با جایزه تندیس حافظ را برگزار می کرد تا به این بهانه به فیلم های خوبی که در جشنواره های دیگر جایزه نگرفتند، جایزه بدهد. گرچه علی معلم - (که یقه اش را تا حنجره مانند آخوندها می بندد و از گرگ هایی طرفداری می کند که نباید بکند) - آدم خوبی نیست، اما برگزاری این جشن یک کار نیکو از این انسان بد است که دست کم یک مجله ی با کیفیت در سال تحویل مردم ایران می داد. مجله ی دنیای تصویر توسط وزیر ارشاد دیکتاتور دولت نهم توقیف شد - ( گرچه دوباره با فشار فشورهایی که به ناکجاآباد وزارت ارشاد آمد در آستانه انتخابات ننگین و فرمایشی 1388 که به خاک و خون کشیده شدن جوانان ایران رسید و اخبار راهپیمایی، سرکوب، تجاوز، زندانی شدن، اعدام، فیلتر شدن، تورم، حباب، رواج صیغه، گران شدن و کم فروشی را که همه از من بهتر می دانید) -  سرانجام رفع توقیف شد، اما پس از رفع توقیف مجدد المجعد با شمارگان ( تیتراژ انتشارات) کمتر و بهایی گزاف تر عرضه شد تا حدی که در شهرهایی مانند یزد که شاید بیست نسخه در دکه ها می آمد، شاید اکنون دو نسخه هم نیاید..








 

  هدیه تهرانی در جلسه سالانه خانه سینما اوایل دهه 1380 خورشیدی

خانه سینما در زمستان 1391 خورشیدی به دست دیکتاتورهای رژیم ایران بسته شد تا همه چیز سینما در چنگال خونین دولت فاشیست ایران قرار بگیرد
ای کاش سینما هم مانند فوتبال فدراسیون جهانی داشت تا دولت های دیکتاتور نتوانند به بهانه هایی مانند غیر قانونی بودن همه چیزهای خصوصی را دولتی کنند
سینما مال مردم است نه مال دولت. البته دولتی که مخالفان خود را خس و خاشاک  می نامد و بی شرم از خدا، هر دروغی را بر دروغ هایش می افزاید و که را در برابرش بایستد سرکوب می کند و با پررویی تمام دم از ایرانی و ملی و آزادی مطلق می زند، دولت مردم ایران نیست.، بلکه دولت باج ده ای است که منافع شخسی اش را بر منافع ملی ترجیح می دهد و شادی های مردم را فدای شادی های چندروزه ی خویش می گرداند








 

 هدیه تهرانی در نشست خبری فیلم کوتاه چشمهایم خاکستری شد

این فیلم برای مردم ایران هیچ گاه پخش نشد و پخش نمی شود، چرایش را نمی دانم، شاید لباس تنگ بعضی ها هیکل خوش تراش بعضی ها را بنماید و آب دهان مردم را آویزان کند و آب های دیگر را در رودخانه هایی از شیر سفید به جریان بیندازد. اهم اوهوم.اگر کسی علت پخش نشدن فیلم های کوتاه به ویژه فیلم های کوتاهی که ستارگان سینمای ایران در آن باری کرده ان را می داند به ما هم بگوید.حال بماند اینکه مردم شهرهای دیگری بخ جز تهران و هفت هشت تا کلان شهر را آدم حساب نمی کنند. ای کاش یک نود برای سینما هم داشتیم و ای کاش یک عادل فردوسی پور برای سینما داشتیم نه یک پیر خرفت ترسو و بزدل و مقطع الحروف و مقطع الجملات مانند جریدون


.

البته مشکل سینما این قدر حاد است که نکات کوچکی مانند پخش نشدن فیلم های کوتاه در شهرستان ها یا پخش نشدن فیلم کوتاه چشمهایم خاکستری شد با بازی هدیه تهرانی در برابرشان سوسک هم نیست، مثال بارزش لالمانی و خفقان دسته جمعی بازیگران و بسنده کردن بازیگران به جملات قصاری مانند خوب نیست و به نفع ما نیست، است. یک عکسی دیدم از یک بسیجی که یک پلاکارد دستش بود که رویش نوشته بود سینما یعنی پول بیت المال برای تهاجم فرهنگی، خیلی خندیدم به پوکی مغز نویسنده ی این جمله و خیلی ناراحت شدم از اینکه یک بزعاله باید بدون فکر کورکورانه این ها را پخش کند و اگر راهپیمایی مردمی که آزادی و خقشان را یم خواستند سرکوب کردید، این بسیجی های ریش بر کفن و جان مردم بگیر، چگونه حق هرگونه راهپیمایی را دارند ؟؟؟؟؟ در خانه ی سینما بسته شد به مهر ، انگار بازیگران ما آمریکایی هستمند یا کارگردان های ما در آمریکا درس خوانده اند یا فیلم های ما به زبان انگلیسی است ، آخر ای بزعاله ای طوطی ای میمون اندکی بیاندیش فرق ما انسان ها با طوطی میمون و بزغاله چیست. طوطی هر آن چه را بر زبان جاری می کند نمی فهمد یعنی فقط ضبط صوت با حافظه موقت است. میمون هم هر آنچه را می بیند تقلید می کند و فکری در کارش نمی کند، بزعاله هم که اندکی می فهمد و ریش گرو گذاشته است، هر کس ساز مخالف بزند را با شاخ هایش می زند و کاری ندارد طرف می خواهد بهش یونجه بدهد با شیر پستان های زشتش را بدوشد. 

ای بسیجیان ای تربیت شدگان مکتب آخوندیسم، توبه کنید و به سوی خدا بازگردید. ای بسیجیان، به خاطر زندگی دنیا دین و آخرتتان را ویران نکنید که خامنه ای یک شیطان جلاد است و پیروی از او شرک به خدا است. به ماه و خورشید سوگند می خورم که اگر علی واقعی روزی از قبر برانگیخته شود و برای داوری به زمین رجعت کند، برای خامنه ای هفتصد بار مرگ پس از هفتصد سال حبس می نویسد. ای بسیجیان دین یعنی درک شما از خدای مهربان نه وابستگی یه یک آفتاب لب بام و ستاندن او در حد یک معصوم. خامنه ای و امثالهم دست راست و چپشان را بلد نیست. همین شماها که کورکورانه از گوشت و استخوان یک پیرمرد هوسران و دنیازده که ظاهرا در یک اتاق خلوت زندگی می کند و ادای عارفان گوشه گیر و نکته سنج را در می آورد و همیشه یک تومار از پیش نوشته شده را می فرماید،  بت ولایت ساخته اید،  همین شماها بت ساخته اید و بت را می پرستید. مثال شما بسیجیان مانند گوساله پرستان سامری است. ای بسیجی می دانستی همین آخوندهایی که در ایران هستند و نصف حکومت و دنیای مردم ایران را در چنگال های جنایتکارشان گرفته اند، خودشان دست پرورده ی استعمار انگلیس اند و آخوندیسم یا حکومت ملاها هیچ فرقی با فرقه های بهاییت، بابیت که آن ها را هم انگلیسی ها برای گمراه کردن مردم از اسلام درست کرده بودند، اختراع شده است. بزععاله یک کم می فهمد. آخوندها برجای مانده از یک فرقه ی افراطی و گوشه گیر از حکومت دیکتاتور صفویان هستند که پرورش دهنده ی درویش ها و صوفیان علی پرست بود. آخوندها پرورش یافته از مکتب صوفیان و خط گیرنده از انگلستان هستند. آخر در کدام دین آخور سرباز و آخور فرمانده فرق می کرد که در اینجا بکند

حافظ شیرازی می گوید :   کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل    بگو بسور که مهدی دین پناه رسید

همان مهدی شما و طاووس ما می گوید : "هرگاه دینداران وارد دنیایتان شدند، ازشان فاصله بگیرید." و میان آن همه احادیث جعلی ، این کی راست می نماید، چون با گوشت و پوست و استخوان مزه ی تلخ فقر را حتی در بیان چشیده ایم. 

می خواستم فقط سینمایی بنویسم، اما نشد. نمی شود، سینمای ما مانند یک انسان اسیری است که هشت نفر روی سینه اش نشسته اند و نمی گذارند نفس بکشد، گاهی که خودشان خسته می شوند، از جایشان اندکی بر می خیزند و این انسان اسیر از ته سینه می نالد هاه آه آه آآآآآآ. و هر سال یک فیلم خوب ساخته می شود، دقیقا همان لحظه ای که آن هشت نفر چنبره ی افقی شان را برای درنگی کوتاه ول می کنند









 
 


 

  هدیه تهرانی بازیگر فیلم نیوه مانگ در جشنواره سن سباستین اسپانبا در سال 1385 خورشیدی

فیلم نیوه مانگ به کارگردانی بهمن قبادی در سال 2006 میلادی برنده جایزه صدف طلایی ش. البته تقویم میلادی یک خورده دست خورده است و تویش تقلب شده است، وگرنه طبق پیش بینی فوم مایا در پرو سال 2012 که هنوز نیامده اما همه فکر  می کنند آمده و برایش جشن هم گرفته اند، دوسوم نسل بشر نابود خواهد شد. یک سوم به خاطر مرگ قرمز یعنی خون و خون بازی، یعنی جنگ و ایدز و هپاتیت، یک سوم به خاطر مرگ سفید یعنی اعتیاد به مواد مخدر و گرد های سفید مانند شیشه، کراک، هرویین و دیگر موادی که رژیم های دیکتاتور جهان دست  به دست هم داده اند تا سر جوانان را به این روش ها سرگرم کنند یا سرشان را پایین نگه دارند تا انسان های با فهم که درد مردم را می فهمند، سر از قبر در بیاورند و اتفاقا سردمداران رژیم های دیکتاتور، خودشان ادعای مبارزه را دارند، در حلی که خودشان سردسته ی  تجارت مواد مخدر هستند و پلیس های فاسد رژیم های دیکتاتور ، مافیای مواد مخدر و عامل پهش کننده یشان هستند. خیر ، همیشه پای یک زن در میان نیست، همیشه پای یک پلیس در میان است. در هر جنایتی از کوچک و بزرگ پلیسی عقده ای دست دارد خواه کشتن ندا آقا سلطان باشد خواه تجاوز هجده نفره بسیجیان به دوشیزه موسوی ، دختری در شیراز

 

 

 

  

 

 

 

هدیه تهرانی در ورزشگاه انقلا ب تهران (امجدیه سابق) در حال تماشای مسابقات تنیس ستارگان جهان 1382

البته منظور از ستارگان جهان  قهرمان های پیر پاتال تنیس جهان یا پیر پاتال های تنیس ایران که برای اینکه به کسی برنخورد، یک هندوانه ی فضایی گذاشتند زیر بغل خیس پیرمرد ها









هدیه تهرانی در پنجمین جشن دنیای تصویر






هدیه تهرانی در فیلم کاغذ بی خط



 هدیه تهرانی در فیلم سلطان

 کارگردان فیلم سینمایی سلطان آقای مسعود کیمیایی بود که همسر سابق گوگوش بود و پس از رفتن به آمریکا از هم جدا شدند. مسعود کیمیایی کارمند سابق وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی بود که فیلم هایش بر محور لوتی گری یک لات می گذرد و به همین خاطر جوان پسند شد. علت نتراشیدت ریشش هم این است که کارمندان خفن وزارت اطلاعات یا ریش مثلثی می گذارند یا ریش پرپشت یهودی که همین آخوندها هم می گذارند. پس هرگاه این جور قیافه ها را دیدید، تقیه را در پیش بگیرید.، یعنی بزن در رو شوید و زود جیم شوید و دور و بر این جور افراد نپلکید، البته یک نکته ی دیگر اینکه همسر گلشیفته فراهانی که به تازگی در یک فیلم فرانسوی برهته شده است، هم یک ریشوی عینکی شبیه مسعود کیمیایی است و جالب اینکه او هم در آمریکا همسرش را طلاق داد و ول کرد. یعنی گوگوش و گلشیفته فراهانی دو شوهر اطلاعاتی داشتند که دستور داشتند آن ها را در آمریکا ول کنند. دستا های پشت پرده ی مافیای سینمای ایران که من اگر نامشان را بخواهم برایتان لیست کنم باید یک پست جدید باز کنم اینجا. امیدوارم خدا توفیق دهد تا بتوانم با دلیل و مدرک نام این مافیا را افشا کنم البته با دلیل و مدرک